تولد و کودک 4
نذر مىکنند اگر بچه پسر بشود تا هفت سال موى سر او را نزنند بعد از انقضاى این مدت موى او را چیده و به وزنش طلا بگیرند و آن طلا را طوق یا کشکول درست کرده و به امامزاده بفرستند .
کسى که پسرش نمىماند نذر مىکند که گوسفند عقیقه بکند و آن عبارت است از اینکه گوسفند دو سالهاى را در زیرزمین سر مىبرند تا آسمان نبیند بعد آن را درسته در دیگ مىپزند بدون اینکه به آن چاشنى و نمک بزنند. گوشت آن را اشخاص پاک باید بخورند ولى استخوانهاى آن را نباید دور بریزند، آن استخوانها را جمع مىکنند و در همان زیرزمین چال مىکنند .
. جمع کردن و نگهدارى استخوانها در قصههاى عوام دیده مىشود مانند پسرى که مادرش او را کشت و گوشتش را به شوهرش داد و خواهر او استخوانهایش را جمع کرد و پسر بلبل شد "منم منم بلبل سرگشته و کوه و کمر برگشته 1 و همچنین در این اصطلاح:2 گوشت هم بخورند استخوان هم را دور نمىریزند . 3
وقتی زنی باردار می شود اهالی مازندران کفش دوزک را روی دستشان به نیت زن باردار وادار به حرکت می کنند ، اگر پرید بر این باورند پسر می زاید و اگر بیفتد فرزندش دختر است.آنان هنگام حرکت کفش دوزک چنین می خوانند :
حوا خاتون پرپر / گیس گلابتون پرپر/ اگر ریکا [4]ئه پرهائیر[5]/ اگر کیجا[6] ئه دیم بَخار[7]
و آنان تخم نارس آلوچه را به نیّت زن باردار می ترکانند و می گویند :
اگر آب تخم آلوچه بپرد پسر به دنیا می آید و اگر نپرد حتماً دختر است
و روی سر زن بار دار نمک می ریزند تا جنسیت نوزاد را قبل از تولد حدس بزنند
اگر زن باردار دست به صورتش بزند نوزاد پسر خواهد بود و اگر دست به موهایش بزند نوزاد دختر خواهد بود.
آنها بر این بر باورند که جن از چاقو میترسد و با دیدن آن به زائو و نوزاد نزدیک نخواهد شد و به لباس زائو سنجاق وصل می کنند
تا جن به او نزدیک نشود و آزارش ندهد .
زیر گوش نوزاد تازه به دنیا آمده اذان و اقامه و حمد و سوره می خوانند
تا گوش کودک در بدو تولد با ندای مسلمانی و قرآن آشنا شود.
بر روی گهواره ی نوزاد گردو و فندق می شکانندودور و بر گهواره می ریزند
آن ها با انجام این کار دو قصد دارند هم فرزند بزرگ تر شان با جمع کردن گردوها شادمان می شود و گمان می کند گردو سوغات نوزاد است و هم نوزاد را با صداهای بلند اطراف آشنا می کنند و گاه گهواره ی کودک را بلند کرده آرام بر زمین می کوبند تا از صداهای احتمالی اطرافش نترسد و می گویند: اگه ته پر و مار دعوا گیرنه تو نترسی، راد بزوئه تو نترسی ، جیغ بزونه نترسی![8]
وقتی کودک چند ماهه شد
« با دانه ی برنج پخته شده بر موهای جلوی سرکودک آبی میرکا تیم[9] می زنند »
تا از چشم زخم دیگران در امان باشد .
« هنگام در آمدن دندان کودک برایش دندانک [10] می پزند »
آن ها از زبان کودک می گویند : اگر مادرم می دانست دندان در آوردن چقدر سخت است روکش گهواره ام را می فروخت و برای من آش دندان فشان می پخت. 11
_________________
1- در افسانه های بنار این افسانه با اندک اختلافی وجود دارد . شعر در بنار به این صورت است که « خواهر سرگشته / مُچ کُچِ مُونِ مُر کرده / شو بُنِی درختی گِل کرده / تا خدا مُنِ بلبل کرده » - افسانه های بنار در حال جمع آوری است .
2- این ضرب المثل در بنار رایج است که « قوم اگر گوشتت را بخورد ، استخوانت را دور نمی ریزد. »
3- از وبلاگ « بیتوته » باورهای عامیانه مردم ایران در مورد بچه
4- پسر
5- پرواز کن
6- دختر
7- بیفت
8] - اگر پدر و مادرت دعوا کردند تو نترسی ، اگر رعد و برق زد تو نترسی ، اگر جیغ زدند نترسی!
[9] - مهره آبی رنگ که برای دفع چشم زخم استفاده می شد
[10] - آشی مخلوط از گندم انواع حبوبات و گوشت و پس از آن که کودک اولین دندانش در آمد می پزند .
11 – از وبلاگ روزهای روشن / سکینه دیو سالار